خودکار سیاه

دل نوشته های من

خودکار سیاه

دل نوشته های من

کمی

صبح ها که از خواب بیدار میشوم البته صبح که چه عرض کنم تقریبا ظهرها ، با امید شاید ساده لوحانه ای چشم باز میکنم ، امیدوارم که امروز بر طبق برنامه پیش میرود ، کمی می نویسم ، کمی می خوانم ، کمی روی پادکست کار میکنم ، کمی ورزش میکنم و چند کمی دیگر ... 

اما هرچقدر خوش بین تر باشم به اون روز به عصر نرسیده بیشتر توی ذوقم میخوره ...

این روایت چندی ست که تکرار میشود ، دنبال درمانی برای آن هستم  ، تا این لحظه تنها راه حلی که به ذهنم رسیده این است که کمی بیشتر به خودم اهمیت بدهم و الویت اولم خودم باشم ، باز کمی از چیزی دیگر ...